باورش برای ما هم سخت بود که پدر و مادر دبیرکل حزب الله لبنان که محبوب ترین رهبر جهان عرب به شمار می آید، در کوچه پس کوچه های باریک ضاحیه (جنوب)بیروت بدون هیچ گونه ترتیبات امنیتی تنها زندگی خود را سپری کنند.
وقتی برای دیدار با سید ابوحسن نصرالله ،این پیر مرد ۷۵ ساله و همسرش در محله “حی السلم” فقیر ترین منطقه شهر بیروت رفتیم با خوشرویی و تواضع بسیار از ما استقبال و پذیرایی کردند و در دیداری سه ساعته از خاطرات عمر خود و تربیت سید حسن سخن گفتند.
به نظر می رسید سیدحسن، سخن وری خود را از پدر به ارث برده و ذکاوت و حلمش را از مادرش؛ مادر دلسوزی که به علت کهولت سن، حال چندان خوشی نداشت و حتی به سختی سخن می گفت ولی وقتی نوبت به سخن درباره این شد که فرزندش را چند وقت یکبار و چگونه می بیند: با صلابتی که اعتراضی در آن احساس نمی شد گفت: سیدحسن را سالی یکبار در ماه رمضان می بینیم و در صورت ضرورت تماس های ما با وی از طریق تلفن است زیرا تدابیر امنیتی برای دیدار وی وجود دارد آنقدر دشوار و سخت است.
آنان فرزندشان را در کلامشان “سیدحسن” خطاب می کردند و تصویری نقاشی شده از او را در گوشه اتاق گذاشته بودند اما بالای سرشان عکس امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری به همراه نوه شهیدشان “هادی نصرالله” مشاهده می شد و در گوشه دیگری از اتاق تصویری از شهید عماد مغنیه و دکتر احمدی نژاد خودنمایی می کرد. این عکس ها تنها تصاویری بود که درخانه پدر و مادر دبیرکل حزب الله مشاهده می شد؛ خانه ای که حتی در گرمای ۴۳ درجه تابستان لبنان از داشتن کولر محروم بود و تنها پنکه ای کوچک در گوشه اتاق بود که آن هم در مدت ۲ ساعت حضور ما در منزلشان به علت قطع روزانه برق درضاحیه تنها دقایقی کار کرد.
ابوحسن خود از ما پذیرایی کرد و از خاطره چگونگی تولد سیدحسن برای ما گفت تا به خاطره ازدواج پسرش رسید و آنکه اوایل دوست داشت پسرش مهندس یا وکیل شود.
وقتی درخصوص وضعیت مالیش پرسیدیم گفت: “علی رغم احترام مردم در کوچه و بازار، سعی می کنم هر کاری که دارم خودم انجام دهم و به کسی تکیه نداشته باشم به لحاظ مالی حقوق بازنشستگی که می گیرم کفایت می کند و تاکنون از فرزندانم در خواست کمک مالی نکرده ام و به آنان نیاز مالی ندارم.”
از آنان حسشان نسبت به تلاش رژیم صهیونیستی برای ترور فرزندشان را پرسیدیم اما آنان بیشتر تمایل داشتند خاطره دیدار با مقام معطم رهبری را برای ما تعریف کنند و چندین حرف ناگفته وخاطره ای که برای ما بازگو کردند.
نظرات کاربران