با نزدیک شدن به فصل انتخابات، اکثر چیزها رنگ و بوی آنرا به خود میگیرد. هر چند این اتفاق خوشآیند نیست اما خیلی از کارهای ما و دیگران در جهت انتخابات طراحی میشود. به همین دلیل، جریانها و احزاب سیاسی ما نیز که اکثراً برای فعالیت در حوزۀ اجتماع بهایی قائل نیستند و از اتمام یک دوره از انتخابات تنها به فکر چهار سال بعد هستند، در این دوران به طور علنی و کاملاً تخصصی و فراگیرانه به موضوع انتخابات میپردازند. به عبارت دیگر، از تقریباً یک سال مانده به هر انتخابات، احزاب و گروهها و جریانهای سیاسی با تمام قوا وارد میدان شده و با رایزنیها و نقشهکشیدنهای مختلف سعی میکنند تا نتیجۀ انتخابات را به نفع خود عوض کنند. در این شرایط و برای اینکه توسط ایشان بازی نخوریم و بتوانیم در فضایی سالمتر و آگاهانهتر تصمیمگیری کنیم، ناگزیر از این مسئله هستیم که نوع حرکت جریانهای اصلی هر انتخابات را در حد توان مورد بررسی قرار داده و مو به مو رصد کنیم.
به نظر می رسد تدبیر اصلاح طلبان برای انتخابات پیشرو، دو روی دارد. یک روی آن تبلیغ شرایط علی الظاهر نامناسب برای برگزاری هر نوع رأیگیری در آینده است. از منظر ایشان، انتخابات ریاست جمهوری گذشته دارای ابهام و مشکلات فراوان و حلنشدهایست که همچنان پابرجاست و این امر باعث شده تا کلاً شرکت در هر نوع انتخاباتی ناصحیح عنوان شود.
به عنوان مثال در صفحۀ دوم روزنامۀ روزگار، چاپ روز پنج مرداد به نقل از داریوش قنبری، سخنگوی فراکسیون اقلیت مجلس میخوانیم که: «تا زمانی که این اجحافها، فضای اتهامزنی و شرایط نابرابر وجود داشته باشد، اصلاحطلبان رغبتی برای حضور فعال در انتخابات نخواهند داشت.» و یا در بخش دیگری از همین صفحه و در مقالهای به قلم هومان دوراندیش میخوانیم: «اصلاحطلبان از دوم خرداد ۷۶ تا به امروز به قدر کافی حرف زدهاند. اینک بهتر است چندی روزه سکوت بگیرند.»
از طرف دیگر این نوع القائات به همین جا ختم نمیشود و میتوان به اظهارات کجدار و مریز هفتۀ گذشتۀ محمدرضا خباز نیز اشاره کرد که در نشریۀ آرمان آمده است. وی می گوید: «تحقق شرایط حضور اصلاحطلبان در انتخابات را محال و دور از ذهن نمیدانم و به این مسئله خوشبین هستم.»
در نتیجه، استراتژی فعلی اصلاحطلبان در انتخابات پیشرو «یکی به نعل زدن» است که دائم میگویند ما نمیآییم و شرایط فعلی مناسب هیچ نوع رأیگیری نیست و این یعنی این که هنوز هم بر همان طبل انتخابات دهم ریاست جمهوری می نوازند و قرار هم نیست اشتباهات خود را بپذیرند. و «یکی به میخ زدن» است که لیست میدهند و قویترین افراد وابسته به جریانشان را به عنوان کاندیدای آینده معرفی میکنند. در این اوضاع نمیدانیم دم خروسشان را باور کنیم یا قسم حضرت ابوالفضلشان را. البته به نظر میرسد مهمترین عامل اتخاذ این تدبیر متضاد، ابهام ایشان از شرایط سیاسی آینده و جایگاه اجتماعی کاندیداهایشان است. یعنی هنوز برای این جریان معلوم نیست که اولاً توان ورود به بازی سیاسی را دارند یا نه و ثانیاً هنوز به نتیجۀ انتخابات امید نسبی ندارند. پس سعی میکنند فعلاً هر دو راه ممکن را در چنده داشته باشند تا ببینند آینده چه چیزی را برای ایشان رقم میزند.
اما فارغ از استراتژی فوق، باید به یکی دیگر از تلاشهای انتخاباتی اصلاحطلبان اشاره کنیم و آن دامن زدن به اختلاف بین اصولگرایان است. از آنجا که اصولگرایان جدیترین رقیب اصلاحطلبان هستند، طبیعی است که رقبا برای شکست دادن هم به راههای مختلف متوسل شوند و البته که بعضی وقتها اخلاق کنار میرود و بجای تقویت خویش، در جهت تضعیف دیگری برمیآیند. در همین راستا شاهد این هستیم که اصلاحطلبان به آتش اختلافات داخلی و درونگروهی اصولگران نفت میپاشند تا بتوانند از این شرایط، برای خویش منفعتی دست و پا کنند. به عنوان مثال نگاه کنید به انعکاس اخبار تشکیل جبهۀ پایداری انقلاب اسلامی در نشریات و سایتهای اینترنتی وابسته به اصلاحطلبان و یا بعضی از تیترهای روزنامۀ اعتماد، مورخ شش مرداد ماه که در مورد انشقاق اصولگرایان است. مثل:
– مرزبندیهای اصولگرایان آشکارتر میشود
– بادامچیان: رضایی در حلقه اولیه نیست
– انبارلویی: نظرات مطهری را با اهمیت ندانست
از مجموع این سخنان چنین بر می آید علی رغم همه اظهار نظرات منفی اصلاح طلبان درباره انتخابات، یقینا آنان با قوای هر چه تمام تر وارد میدان شده و برای آنکه کرسی های سبز مجلس را از آن خود کنند از هیچ کوششی فرو گذار نخواهند کرد.
سید مجتبی نعیمی
نظرات کاربران