“عسلویه نیوز” این روزها بدلیل عدم کیفیت مناسب خودروهای داخلی و نارضایتی مصرف کنندگان در شبکه های اجتماعی موضوع خرید خودرو داخلی و قیمت و کیفیت آن به بحث های داغ جامعه تبدیل شده است. عدم تولید خودروهای با کیفیت و قابل رقابت در بازارهای جهانی توسط شرکت های خودرو سازی داخلی، موضوعی است که به دفعات گفته شده و به دلایل مختلفی برای آن اشاره شده است. در این نوشتار سعی شده به بررسی روند تغییرات شیوه های تولیدی در شرکت های بزرگ خودرو سازی دنیا پرداخته شود.
دو انقلاب در ابتدا وانتهای قرن بیستم رخ داد. انقلاب آغازین همانا ظهور تولید انبوه و پایان عصر تولید دستی است و انقلاب پایانی ظهور ناب و خاتمه یافتن عصر تولید انبوه است. اکنون جهان در آستانه عصری جدید به سر می برد، عصری که در آن دگرگونی شیوه های تولید محصولات و ساخته های بشر، چهره زندگی او را یکسره دگرگون خواهد کرد. پس از جنگ جهانی اول هنری فورد و آلفرد اسلون (مدیر جنرال موتورز) تولیدات صنعتی جهان را از قرون تولید دستی که شرکت های اروپایی رواج داده بودند،درآوردند و به عصر تولید انبوه کشاندند و با ترویج این شیوه تولیدی در تمام صنایع این کشور(آمریکا) رهبر جدید شیوه های تولیدی گردید و صنعت خودروسازی موتور و قلب تپنده اقتصاد این کشور شد. در همین راستا،پیتر دراکر در سال ۱۹۴۶ لقب صنعت صنعت ها را به صنعت خودروسازی اطلاق کرد.
همچنین تولید ناب در سال های پایانی جنگ جهانی دوم توسط تا ای چی اوهنو در شرکت خودروسازی تویوتا در کشور ژاپن مطرح گردید. بحث تولید ناب در سال ۱۹۹۰ توسط جیمزووماک همکارانش از دانشگاه MIT در قالب یک کار تحقیقی با عنون ماشینی که جهان را تغییر داده، منتشر گردید. او و همکارانش تولید ناب را تقریبا به عنوان ترکیبی از مدل تولید سنتی فورد وکنترل اجتماعی در محیط تولید ژاپنی می شناسند(امین،۲۰۱۳ : ۱۲). تولید ناب یکی از پارادایم های محبوب در حذف هر گونه اتلاف در صنایع تولیدی و خدماتی است. این اتلاف می تواند فعالیت هایی را شامل شود که ارزش افزوده ای در تولید ایجاد نمی کند. مجموعه مختلفی از ابزارها یا تکنیک ها بین شرکت ها جهت درک شان از تولید ناب وجود دارد(وهاب و همکاران، ۲۰۱۳ : ۱۲۹۲). خودارزیابی فرایندی است منظم،سیستماتیک و جامع در خصوص مقایسه فعالیت ها و فرایندهای سازمان و نتایج حاصله بر اساس معیارهای مورد نظر. خودارزیابی برای سازمان این امکان را فراهم می آورد تا بتواند در مسیر تعالی وضعیت خود را شناسایی و براساس یافته های حاصله، نسبت به بهبود وضعیت سازمان اقدام نماید(دهنویه و همکاران، ۱۳۸۵ : ۱).
قبل از آنکه تلاش های فورد برای مونتاژ خودروهایش در سال ۱۹۰۳ شروع شود، تولید به صورت دستی و با ابزارآلات ساده اما انعطاف پذیر انجام می گرفت. تا اینکه در بهار ۱۹۱۳ در کارخانه ای جدید واقع در هایلند پارک دیترویت خط متحرک مونتاژ شروع به کار نمود. فورد طی مقاله ای در سال ۱۹۳۶ اصلاح تولید انبوه را مطرح و سیستم ابداعی خود را تولید انبوه نامید. دیگران شیوه او را فوردیسم نامیدند. اوج شکوفایی تولید انبوه دهه ۱۹۵۰ بود. این دهه شاهد پیشرفت های زیادی از جمله بالارفتن سطح زندگی مردم و شکوفایی آمریکا بود. در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ اغلب تولیدکنندگان بر تولید انبوه با هدف کاهش هزینه تولید واحد محصول تأکید داشتند که این رویکرد انعطاف پذیری اندک تولید محصولات را به همراه داشت. در این روش توسعه و تولید محصولات جدید بسیار کند انجام می گرفت و تمام مشکلات مربوط به گلوگاه ها از طریق افزایش سطح موجودی حل می شد(منصور، ۱۳۸۵ : ۲).
شرکت تویوتا در بهار ۱۹۵۰ شروع به تغییر ساختار و عملیات خود نمود. این تغییرات از تفکر آی جی تویوتا و تایی چی اوهنونا، نابغه تولید تویوتا سرچشمه گرفت. در سال ۱۹۵۰ طی سفری سه ماهه به دیترویت،آنها کارخانه فورد را از نزدیک مورد بررسی قرار دادند. پس از بازگشت، به این نتیجه رسیدند که تولید انبوه هرگز نمی تواند در ژاپن محقق گردد. در واقع این آزمون شروعی بود برای ظهور سیستمی که آن را سیستم تولیدی تویوتا نامیدند و در نهایت به تولید ناب معروف شد. اکنون رقبا تویوتا را به عنوان رهبر می شناسند. همه خودروسازان دیگر سعی کرده اند تا حدی از سیستم تویوتا تبعیت کنند. استراتژی کرایسلر بر محصولات بومی ناب تأکید دارد و جنرال موتورز دارای تولید مرکب از تولید سنتی و انبوه و ناب است.
سازمان هایی می توانند با پیش رو قرار دادن الگوی تفکر و استراتژی ناب به بهره ور کردن فرایندهای خود بپردازند. پیاده سازی، بکارگیری و بهره مندی توامان استراتژی تولید ناب به همراه متدولوژی هایی مانند تولید چابک،تولید پاک،شش سیگما و مدل تئوری محدودیت ها، تحت عنوان طرح های بهبود می تواند برنامه راهبردی اغلب سازمان ها و بنگاه های اقتصادی جهت نیل به هدف بنیادین خود یعنی ایجاد ارزش برای مشتری باشد(همان منبع). از این رو ضمن معرفی استراتژی های تولید دستی، تولید انبوه و تولید ناب و مفهوم ارزش و جریان ارزش، پایه های این متدولوژی را بیشتر مورد بررسی قرار می دهیم.
تولید دستی
یک تولیدگر دستی از کارگران بسیار ماهر و ابزارهای ساده اما انعطاف پذیر استفاده می کند تا دقیقا آنچه را بسازد که مشتری می خواهد، یعنی یک واحد در زمان.
برخی مشخصه های تولید دستی عبارتند از :
۱- وجود نیروی کار ماهر
۲- وجود سازماندهی بسیار غیرمتمرکز
۳- به کارگیری ابزار آلات ماشینی چند کاره
۴- تولید محصول طبق سفارش مشتری و حجم پایین تولید
۵- انعطاف زاید
۶- قیمت بالای محصول
از مشکلات تولید کنندگان دستی است که معمولا فاقد سرمایه مالی و انسانی کافی هستند که به دنبال نوآوریها و پیشرفت های اساسی باشند چرا که پیشرفت واقعی در دانش فنی مستلزم تحقیق و پژوهش سازمان یافته است البته هیچ شرکتی نمی تواند نیروی انسانی و کاری موجود را به طور انحصاری در اختیار بگیرد. اما با این حال، محصولات دستی و سفارشی همچنان بازار خود را حفظ کرده است چرا که برخی از مشتریان نیازها و سلیقه های خاص دارند که فقط این شیوه تولیدی، پاسخگوی نیازهای آن هاست. اما در دهه ۱۹۹۰ برای شرکت های تولید کننده دستی،تهدید دیگری از جانب شرکت های تولید کننده ناب، به ویژه شرکت های ژاپنی آغاز شده است و آن تهدید این است که تولیدگران ناب در تعقیب آن بخشی از بازار هستند که تا کنون در انحصار تولید گران دستی بوده است. برای مثال، شرکت هوندا با اتومبیل های ورزشی (NS-X) با بدنه آلومینیومی خود حمله مستقیمی به بازار خودروهای ورزشی (FER-RARI) کرده است(فرخ،۱۳۸۰ : ۴۳).
تولید انبوه
تولید گر انبوه در طراحی محصولات از متخصصان ماهر استفاده می کند، اما این محصولات توسط کارگران غیر ماهر ساخته می شود که ماشین آلات گران و تک منظوره را هدایت می کنند. این محصولات همشکل ماشینی، در حجم بسیار بالا تولید می شوند. از آنجا که تولید محصول جدید محتاج تغییر کل سیستم است،بسی گران تر از محصول قبلی خواهد شد. از این رو تولید کننده انبوه تا جایی که ممکن باشد از نوآوری در طرح خودداری می کند. در نتیجه محصول، به قیمت از دست رفتن تنوع و به دلیل وجود روش های کاری که برای کارکنان کسالت بار است، ارزان تر در اختیار خریدار قرار می گیرد.
هنری فورد جهت حذف معایب تولید دستی اقدامات وسیعی را انجام داد. فورد با تغییر روش های تولیدی و ارائه روش های نوین تقریبا تمامی معایب تولید دستی را از بین برد.
برخی از مشخصه های تولید انبوه عبارتند از :
۱- تعویض پذیری کارگر
۲- وجود نیروی غیر مستقیم فراوان
۳- وجود محافظیم(بافر) برای مقابله با اختلال کارگر اضافی، موجودی اضافی،فضای اضافی
۴- انعطاف کم
۵- ماشین آلات و تجهیزات تک منظوره
۶- مشارکت ناچیز کارگر در بهبود فرایندها
۷- قیمت پایین محصول ( نسبت به تولید دستی)
۸- تقسیم کار شدید در مهندسی
۹-ارتباط کم بین آن ها
۱۰- ارتباط کم با بخش تولید و کارگاه
۱۱- زمان آموزش کوتاه
نیروی کار : تقسیم کار تا هر جا که امکان دارد. در کارخانه های با تولید انبوه، کار مونتاژ کننده تنها به چند دقیقه تعلیم و آموزش نیاز دارد.
سازماندهی : با استفاده از یک ادغام عمودی کامل، تولید کننده انبوه سعی می کند که از مواد اولیه تا سایر قطعات را خود تولید کند ولی مشکل ادغام عمودی کامل، دیوان سالاری وسیع است.
ابزارها : از ابزار آلاتی که فقط در هر زمان یک وظیفه را انجام می دهد استفاده می کند که این کار صرفه جویی زیادی در زمان آماده سازی ماشین آلات به وجود می آورد.
محصول : محصولات تنوع کم دارند ولی قیمت های آن به خاطر تنوع کم روند نزولی پیدا می کند( بیات ترک،۱۳۸۲: ۲۰).
تولید ناب
زادگاه تولید ناب، شرکت تویوتا در جزیره ناگویای ژاپنی است. در سال ۱۹۳۰ ای جی تویودا با مهندسی شرکت( تا ایچی اهنو) به آمریکا سفر کرده و از شرکت اتومبیل سازی فورد بازدید کردند و به این نتیجه رسیدند که اصول تولید ناب قابلیت پیاده سازی ژاپنی را ندارند زیرا این سیستم پر از اتلاف است. بر این مبنا،آنها شیوه جدیدی را که بعدها ” ناب” نام گرفت ایجاد کردند(ووماک و همکاران، ۱۳۸۵ : ۳۵).
انجمن ملی استاندارد و فناوری در وزارت بازرگانی آمریکا تولید ناب را این گونه تعریف کرده است :
یک راه حل نظامند برای شناسایی و از بین بردن اتلاف ها از طریق بهبود مستمر و به جریان انداختن تولید درست در هنگامی که مشتری به آن نیاز دارد.
این فلسفه تولیدی در پی کمال و بی نقص کردن سیستم های تولیدی است. تولید ناب به اسامی دیگر چون : “تولید روان”، “سیستم تولید تویوتا ” و ” تولید بهنگام” نیز نامیده می شود( همان منبع : ۳۶).
سیستم تولید ناب، نوعی سیستم تولیدی است که ضمن به کارگیری فواید تولید انبوه و تولید سفارشی(دستی)، با هدف کاهش ضایعات و با آرمان حذف فعالیت های بدون ارزش افزوده طراحی شده است. فلسفه اصلی این نظام تولیدی، به کمال رساندن و بی نقص کردن سیستم های تولید است. این نظام تولید از این رو ناب معرفی می شود که در مقایسه با تولید انبوه همه چیز را به میزان کمتر مورد استفاده قرار می دهد. اصول تولید ناب اهداف نامحدودی را برای سیستم در نظر می گیرد. برخی از این اهداف شامل نزول پیوسته قیمت تمام شده، به صفر رساندن ضایعات،تنوع بی پایان محصولات و … می شود. به بیان دیگر این شیوه تولید یک سیستم کامل است که از فلسفه بهبود مستمر استفاده می کند و با بهره گیری از فرهنگ کار گروهی سعی در تحلیل اتلاف های موجود در فرایند تولید و حذف آنها دارد. از ویژگی های چنین سیستمی کاهش زمان تولید، کارایی بهتر کارکنان،کیفیت بالاتر، عمر بیشتر ماشین آلات و کاهش در سطح موجودی و هزینه های سربار است(داوری، ۱۳۸۶ : ۴).
دلایل تأکید بر تولید ناب به عنوان یک راهبرد موفق
* نیاز به رقابت مؤثر در اقتصاد جهانی
* فشار از طرف مشتریان برای کاهش قیمت ها
* نیاز به استاندارد سازی فرایند ها برای دستیابی به نتایج مورد انتظار
* افزایش دائمی انتظارات مشتری
تولید ناب مزایای تولید دستی و تولید انبوه با یکدیگر را تلفیق کرده و از قیمت بالای اولی و انعطاف پذیری دومی اجتناب می کند و از ماشین آلاتی استفاده می کند که هم خودکار و هم انعطاف پذیرند. اما مهم ترین تفاوت میان تولید انبوه و تولید ناب، تفاوت در اهداف نهایی این دو است. در تولید انبوه هدف محدودی که به ” اندازه کافی خوب بودن” است را دارد اما اندیشه تولید کننده ناب بر کمال است(ووماک و همکاران، ۱۳۸۵ : ۳۷).
عناصر اصلی تولید ناب شامل :
– حذف اتلاف و موداها
– جریان حرکت مداوم قطعات با حجم کوچک
– کشیدن توسط مشتری
فلسفه تولید ناب بعدها توسط آقای ووماک و دانیل جونز در قالب نگرش جدید و جامعتری تحت عنوان تفکر ناب مطرح گردید. ناب با تمرکز بر پنج اصلی که از آن به متدلوژی (VVFPP) یاد می شود به ایجاد جریان ارزش می پردازد. این اصول عبارتند از :
۱- تعیین دقیق ارزش هر محصول معین : آیا فعالیت مورد نظر برای مشتری مطابق انتظارات او ارزش آفرینی می کند؟
۲- شناسایی جریان ارزشی محصول : نقشه برداری جریان ارزش از طریق ترسیم نمای بصری از جریان ارزشی در طول زنجیره ارزش
۳- حرکت : به حرکت در آوردن گام های ارزش آفرین و حذف موداها
۴- بیرون کشیدن : امکان دادن به خریدار و یا مشتری تا ارزش مورد انتظار را از تولید کننده درخواست کرده و از آن بیرون کشد.
۵- کمال : توجه به بهبود اساسی و بهبود تدریجی جهت نهادینه سازی جریان ارزش
به هر حال صنعیت خودرو ایران از نظر قدمت سابقه زیادی داشته اما از نظر کیفیت در سطح پایینی قرار دارد. سیاست های محدود کننده واردات در طولانی مدت و عدم صادرات وسیع این خودرو ها و بازار مناسب و بدون رقابت داخلی از جمله موانع رشد کیفیت خودرو داخلی بوده است. بررسی روند تولید صنعت خودرو در جهان و روند تغییرات در شرکت های بزرگ دنیا نشان می دهد شیوه های تولید به سمت تولید ناب و تفکر ناب تغییر کرده و بومی سازی این شیوه تولید در شرکت های تولیدی کشورمان ضروری به نظر می رسد. این شیوه تولید علاوه بر افزایش رضایت هموطنان و مشتریان داخلی با افزایش کیفیت و کاهش هزینه های تولید ، شرایط را برای رقابت بین المللی ، افزایش صادرات و بهبود وضعیت تراز پرداخت ها و توسعه اقتصاد کشور مهیا خواهد نمود.
حسین اندام
نظرات کاربران