چرا احمد توکلی از اعتبارنامه خود دفاع نکرد؟ +اسناد
تاريخ ارسال خبر : 25 آگوست 2012 | ساعت 23:15 | کد خبر: 18586 | sv262 | چاپ این مطلب

می خواستم این پیام را به همه مفسدان، مستبدان، منحرفان و امتیاز طلبان برسانم که این گونه دسیسه ها علیه من، مانع ادامه مبارزه من با فساد، تبعیض، استبداد، انحراف و خودشیفتگی نخواهد شد. و سرانجام این نکته را هم تأکید کردم که منشأ این زشت‌کاری‌ها را در قوه مجریه می شناسم ولی فعلاً رسوایشان نمی کنم؛ چون بقای این دولت تا پایان دوره، استراتژی رهبری است.

، دکتر احمد توکلی نماینده مردم تهران در ششمین گزارش خود به مردم از پشت پرده بررسی اعتبارنامه ها در مجلس در مورد اینکه چرا از اعتبارنامه خود در صحن علنی مجلس دفاع نکرده است نوشت:

ماجراهای مربوط به اعتراض ما به اعتبارنامه چهار نفر از نمایندگان مجلس نهم را پیش تر تا آنجا که شدنی بود نوشتم و به شما مردم فهیم ایران گزارش کردم. در این گزارش درباره بررسی مجلس از اعتبارنامه خودم سخن می گویم.
 
در روز سه شنبه ۱۳/۴/۹۱ که بررسی گزارش کمیسیون تحقیق پیرامون اعتبارنامه احمد توکلی در دستور بود، قبل از شروع جلسه علنی، تعدادی از نمایندگان به سراغ دو نماینده معترض که آقای ایرانپور از مبارکه و آقای موسوی نژاد از دشتستان بودند، رفتند و سعی داشتند آن‌ها را به انصراف وادارند، ولی بحمد ا… موافقت نکردند. البته من به استناد آئین نامه معتقدم، هر اعتبارنامه ای که به کمیسیون تحقیق ارجاع می شود، باید با رأی گیری خاتمه یابد و انصراف معترض مانع این کار نمی شود که قبلاً در گزارش به مردم شماره ۵ توضیح دادم. به همین دلیل قبل از آن تصمیم گرفته بودم در هر صورت از حق خودم برای صحبت استفاده کنم. صبح زود آن روز، آقایان دکتر نجابت و آقای دکتر دهقان که از قبل برای استفاده از بخشی از وقت من برای دفاع اعلام آمادگی کرده بودند به دفترم آمدند و بدون آنکه با من هماهنگی صورت دهند، هر یک مشغول نوشتن نطقی شدند، فقط آقای نجابت که قدمت دوستی اش با من بیشتر بود به آقای دهقان گفت که من از سوابق و از جوانی احمد شروع می¬کنم و دهقان هم گفت من روی کارکرد دو دوره هفتم و هشتم بیشتر تکیه خواهم کرد.

 در جلسه، قبل از آغاز، وقتی معترضان بر اعتراض اصرار کردند، آقای لاریجانی می خواست در جلسه غیرعلنی غیررسمی کار را پیش ببرد که من با صدای بلند فریاد زدم “فقط علنی” که ایشان گفتند حالا که اصرار دارید بسیار خوب و زنگ را زدند. آقای موسوی نژاد به استناد اوراقی که تصویر آن‌ها در مانیتورهای مجلس نشان داده می شد و وی از آن‌ها با عنوان سند شماره ۱، سند شماره ۲ و… یاد می کرد، سعی می کرد این ادعا را جا بیندازد که ۱) تحصیل من طبیعی نبوده و من بدون صلاحیت علمی مدرک گرفته ام، ۲) سوء استفاده ارزی داشته ام، در حالی که مجردی در انگلستان بودم، برای همسر و هفت فرزندم ارز گرفته ام، ۳) زمینی به مساحت حدود ۳۷۰۰ مترمربع را با سوء استفاده از موقعیت خودم از بنیاد مستضعفان به ثمن بخس به اسم مدرسه سازی مالک شده‌ام. بقیه بخش های سخن وی ، دفاع از خودش بود و حمله به من به دلیل اعتراض به او. درباره این دعاوی نکات زیر قابل توجه است:
 
۱٫ داستان ادامه تحصیل من از این قرار بود که در آبان ۱۳۷۱، در حالی که سال آخر دوره کارشناسی را در دانشگاه شهید بهشتی می گذراندم، طی نامه ای به مقام معظم رهبری شرح دادم که تلاش برای تدوین اقتصاد اسلامی و تقویت جهت گیری های درست در علم اقتصاد، ضروری است که تعدادی از کسانی که به تمامیت اسلام و اقتضائات بومی اعتقاد دارند و فلسفه علم می دانند به آخرین مدارج علم رایج اقتصاد برسند و عالم این رشته شوند تا بتوانند به طراحی اقتصادی متناسب با مبانی اسلام و نیازهای ایران بپردازند. عرض کردم که من خود را برای این کار مهیا می دانم ولی چون سنم حدود ۴۲ سال است ادامه تحصیل در ایران که سیستم آموزش عالی آن آمریکایی است و اصطلاحاً By Course  نامیده می شود، اخذ PhD  شش تا هفت سال به طول می انجامد. ولی اگر در یکی  از کشورهایی که سیستم انگلیسی دارند که آن را  By Research می خوانند، تحصیل کنم، علاوه بر آنکه نسبت به داخل، از اعتبار علمی بالاتری برخوردار است (که مهم است)، با همت دانشجو این زمان به نصف سیستم ایران قابل تقلیل است. خواسته ام این بود که سرمایه گذاری روی افرادی مانند بنده با سوابق اجرایی متنوع، بازدهی بالاتری برای مردم خواهد داشت، مقام معظم رهبری با این استدلال موافقت فرمودند و دستور به آقای معین داده شد که بورسیه شوم.
 
آقای معین هم‌دوره بنده بود در دانشگاه شیراز. من دانشجوی مهندسی برق و الکترونیک بودم و او دانشجوی پزشکی، به دلیل پیشگامی در مبارزات دانشجویی و سوابق سیاسی، مورد علاقه و احترام آقای معین بودم. وقتی به آقای دکتر معین مراجعه کردم به من گفت به خود من هم می گفتی این کار را می کردم چون به همان استدلال تو برای آقا، من تا حالا به افراد زیادی از نمایندگان یا وزرای سابق بورسیه داده ام و افرادی مانند شهید دادمان و میردامادی را نام برد.

 البته اجرای این دستور چند ماه به تعویق افتاد. در بهمن همان سال که در ترم آخر بودم، در کنکور کارشناسی ارشد شرکت کردم. آقای موسوی نژاد که ظاهراً آشنایی به روش های مرسوم ندارد، کلی روی این مسئله که من چگونه پیش از فارغ‌التحصیلی در کارشناسی در کنکور شرکت کرده ام، حرف زد. همه می دانند که در بهمن و اسفند هر سال کنکور کارشناسی ارشد برگزار می شود و دانشجویان سال آخر کارشناسی هم می-توانند شرکت کنند. شکر خدا در کنکور ارشد قبول شدم برای دانشگاه اصفهان که دانشکده اقتصاد شهید بهشتی به دلیل نمونه دانستن من حاضر شد که اگر به خارج اعزام نشدم به من پذیرش بدهد.

 
۲٫ پس از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری خرداد سال ۷۲ که با آقای هاشمی رفسنجانی رقابت سختی صورت گرفت و با بیش از ۴ میلیون رأی نفر دوم شدم، با عجله دنبال کار بورس را گرفتم. در وزارت علوم به دستور صریح وزیر به استناد دستور آقا، به سرعت کارهای اداری را انجام دادند تا من به ترم اکتبر برسم. سه دانشگاه بریستول، ناتینگهام و گلاسکو به دلیل سوابق تحصیلی، اجرایی، رسانه ای و سیاسی-ام برای  PhDمستقیم به من پذیرش دادند. البته در سیستم انگلیسی همه دانشجویان دکتری پس از یک سال یا یک و نیم سال باید امتحانی بدهند که امتحان MPhil (Master of Philosophy) است و اگر مدلشان در حد PhD نباشد به وی مدرک ام فیل می دهند که درجه ای بین کارشناسی ارشد و دکتری است و اگر تحقیق وی ظرفیت دکتری را داشته باشد به PhD ارتقاء می یابد. بحمدالله پس از سه ماه کلاس زبان که با نمره B+ پایان یافت از ژانویه ۱۹۹۴ تحصیل من آغاز شد و پس از ۱۳ ماه در امتحان MPhil موفق شدم و به PhD ارتقاء یافتم. البته شرط شرکت در دو کلاس کلان پیشرفته، و یک کلاس اقتصاد سنجی تحلیلی سری های زمانی را انجام دادم. بقیه اطلاعات در نامه وزارت علوم به کمیسیون تحقیق آمده است که در زیر ملاحظه می فرمایید:

باید یادآوری کنم که اولاً، دانشگاه ناتینگهام در رشته اقتصاد درجه ۵ است (عالی) و جزء ۱۰ دانشگاه برتر انگلستان و جزء ۷۵ دانشگاه برتر دنیاست. ثانیاً دوره تحصیل من پس از ۳ ماه برای زبان، جمعاً ۳ سال (ژانویه ۹۴ تا دسامبر ۹۶) به طول انجامید و دروغ هایی مانند ۱۱ ماه حضور کاملا بی اساس است. ثانیاً فرض اینکه دکتر معین و دکتر گلپایگانی از دو جناح سیاسی مختلف کتباً دستور رهبری را به معاونانشان تذکر می دهند خلاف گفته اند، چقدر پذیرفتنی است؟ رابعاً غیر از تأییدیه درجه دکترای من در وزارت علوم دولت سازندگی، وزارت علوم دولت اصلاحات مرا به دانشگاه شهید بهشتی برای ادای تعهد به عنوان استادیار معرفی کرد، و در سمینار علمی برای پذیرفته شدن در هیأت علمی، که الزاما باید ارائه می شد، تمام ۱۴ عضو گروه اقتصاد از گرایش های مختلف علمی و سیاسی به من رأی مثبت دادند، وزارت علوم دولت دهم هم که طی نامه فوق این مراتب را تأیید کرد، وزیر علوم دولت نهم، یعنی آقای دکتر زاهدی نیز شهادت کتبی نوشت که پرونده مرا از اول تا آخر بررسی کرده و هیچ نقطه ابهامی ندارد. باز هم شکی باقی می ماند؟ متن نامه آقای زاهدی که در مجلس خوانده شد، از این قرار است.

“هیات رئیسه محترم
سلام علیکم
احتراما اینجانب محمد مهدی زاهدی، وزیر سابق علوم اعلام می نمایم که تمام مراحل تحصیلی ایشان در دوره دکترا مطابق ضواط بوده و هیچگونه خللی، نه در مورد مراحل تحصیلی و نه در مورد مدرک ایشان وجود ندارد. لطفا این را اعلام فرمایید. بنده خودم وقتی وزیر علوم بودم این پرونده را بررسی کردم.”

 خامساً نماینده معترض به نامه ای از من خطاب به آقای انصاری کاردار ما در لندن استناد کرد که من از وی خواسته ام گذرنامه مرا مهر کند. روی مانیتور نامه را دیدم. خط خودم بود ولی یادم نیامد جریان چه بود؛ ولی این مسلم است که زدن مهر ورود و خروج از کشور روی گذرنامه، کار کاردار نیست. این مهر را هنگام ورود و خروج، مأموران گذرنامه کشور مبداء و کشور مقصد روی گذرنامه می زنند، نه سفارت ما در لندن! سادساً آقای موسوی نژاد برگه هایی را به نام سند نشان داد که فرم های پرشده به خط و امضای کسان دیگری بود که اطلاعات مربوط به مرا وارد فرم کرده بودند و در آنجا برای من درجه کارشناسی ارشد را نوشته بودند یا تقاضای ارز برای ۷ فرزند! که احتمالاً برای تکمیل پرونده من به دست کارمند محترمی پر شده بود. پس نسبت دروغ‌گویی به من دادن به استناد این فرم ها نیز بی اساس است. سابعاً من نمی دانم دروغ معدل ۳۴/۱۳ برای من از کجا با این دقت اعشار دو رقمی جعل شد. من در سال ۷۱ (سال آخر) به وسیله دانشکده به عنوان دانشجوی نمونه معرفی شدم و معدلم حدود ۵/۱۷ بود (دقیقش یادم نیست).

 
۳٫ استفاده از ارز متأهلی محور دیگری از اعتراض بود. من به دلایل مختلف مصلحت نمی دانستم خانواده ام را با خود ببرم. ولی به دلیل سوابق سیاسی، از جمله وکالت مجلس، وزارت و عضویت در کابینه و فعالیت سطح بالای سیاسی، باید برخی شئونات را متناسب با نظام و کشور مراعات می-کردم. بالاخره من که رقیب اصلی آقای هاشمی رفسنجانی و نامزد ریاست جمهوری بودم از رجال سیاسی ـ مذهبی کشور شناخته می شدم. طبعاً نمی توانستم در خوابگاه دانشجویان اقامت کنم که هیچ آداب اخلاقی در آن‌ها رعایت نمی شود. باید خانه می گرفتم که اصلی ترین بخش هزینه دانشجویان متأهل است. به همین دلیل مسئولان وزارتخانه از کار من آگاه بودند و تا وقتی وزیر عوض نشده بود وضع به همین منوال بود که ارز متأهلی برای خودم، همسر و سه فرزند به من داده می شد. چون موضوع آشکار بود وزیر بعدی ایراد گرفت و پس از جر و بحث هایی سرانجام ارز را مجردی کردند. البته من در روش آبرومندانه مزبور تغییری ندادم و برای تأمین هزینه با مؤسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی به ریاست آقای دکتر محمد نهاوندیان(رئیس فعلی اتاق بازرگانی و صنایع و معادن کشور) قرارداد تدوین کتابی درباره روش های نوین اقتصاد سنجی را (که در آن تاریخ متن فارسی در آن زمینه نداشتیم ) امضاء کردم و با پیش دریافت آن و نیز جایزه ای که وزارت علوم به میزان نصف هزینه تحصیل یک‌ ترم به من داد، توانستم با حفظ عزت و آبروی ایران، تحصیلم را تمام کنم. ماجرای این جایزه نیز این بود که چون یک ‌ترم از متوسط دورۀ تحصیل دانشجویان ایرانی زودتر تحصیلم تمام شد، شهریه این ترم را دانشگاه ناتینگهام به وزارت علوم باز گرداند که طبق مقررات، نیمی از آن به دانشجو تعلق می-گرفت. به این ترتیب کمبود ارز را جبران کردم. تنها وسیله با ارزشی که توانستم بخرم و با خود بیاورم یک رایانه ۴۸۶ بود، والسلام! حالا من رانت ارزی داشتم؟

 
۴٫ موضوع دیگر اتهام گرفتن زمین بود از بنیاد مستضعفان و نپرداختن بهای آن و مالکیت توکلی و شرکایش نسبت به آن زمین که قیمت امروزی‌اش میلیاردها تومان است! داستان از بیخ بی اساس است. جواز مجتمع به نام دو فرهنگی با سابقه بود؛ یکی آقای مهندس محمود فرشیدی وزیر اسبق آموزش و پرورش دولت نهم و دیگری آقای مهندس ابوالفضل امیری مقدم عضو هیأت علمی دانشکده علوم دانشگاه تهران. ما از دوران دانشجویی در دانشگاه مهندسی دانشگاه پهلوی شیراز با هم دوست بودیم. من برق و الکترونیک می خواندم آنها مهندسی شیمی. چون به آنان اعتماد داشتم و قرار گذاشته شده بود تمام مجتمع وقف شود، خدمت حضرت آقا رسیدم و درخواست کردم اجازه بدهند بهای زمین مجتمعی که وقف خواهد شد، ده‌ساله در اقساط مساوی پرداخت کند. ایشان موافقت فرمودند. به آقای رفیقدوست رئیس وقت بنیاد، گفتم، وی نیز تلفنی از آقای محمدی گلپایگانی موضوع را پرسید و آقای محمدی گلپایگانی نیز تأیید کرد و قرارداد امضاء شد. یکی دو ماه قبل از این ماجرا وقتی این دروغ پراکنی ها را آن معاون معلوم الحال در رسانه های مورد حمایتش، از جمله روزنامه دولت، ادامه داد، آقای رفیقدوست شهادت نامه ای در این باره نوشت. عین آن را ملاحظه بفرمایید:

 

 

 بنابراین آشکار است که اولاً زمین آموزشی به نرخ روز خریده شده بدون هیچ تخفیفی، ثانیاً تقسیط ده‌ساله به دستور مقام معظم رهبری صورت گرفته است. ثالثاً اقساط به کمال داده شده است. رابعاً از روز اول اعتراف به وقف نوشته شد، تا پس از انتقال سند، اقدام رسمی برای وقف صورت بگیرد. در آن اعتراف نامه که متن آن در زیر ملاحظه می شود، از همسران آن دو برادر نیز شهادت گرفتیم و متن آن به امضای اعضای هیأت امناء که من رئیس آن بودم رسید.

 
خامساً در سال ۸۲ اقدام به ثبت موقوفه آغاز شد، که سوابق آن در اداره اوقاف تجریش به شماره ۸۴۰۲ مورخ ۲۴/۸/۸۲ و ۱۱/ف مورخ ۲۴/۸/۸۲ موجود است. سادساً نه من، نه هیچ کس دیگر، هیچ‌وقت مالک یک وجب از آن زمین نبوده و نیستیم. سابعاً آقای دکتر لاریجانی هم، در همان جلسه مجلس صراحتا درباره موافقت مقام معظم رهبری در ارتباط با زمین بنیاد شهادت دادند.

۵٫ حرف های دیگری مثل وام روزنامه فردا هم زده شد، تنها روزنامه ای که کلیه کمک های جنسی، ریالی یا ارزی دریافتی از دولت را در صفحه اول خودش منتشر کرد و هیچ چیز پنهان نداشت و برای آنکه زیر بار منت نرود و آزادگی اش را از دست ندهد تن به تعطیلی داد روزنامه فردا بود. بعدها با فروش هرآن چه در روزنامه داشتیم، از جمله دستگاه لیتوگرافی، و تامین مبلغی از بیرون، توانستم بحمدالله با پرداخت کامل حقوق و مزایای همه کارکنان و بدهی های روزنامه، ماجرا را جمع کنم.

۶٫ اما دفاع من چه بود؟ سخنان کوتاه من به دفاع شباهتی نداشت. متن آن چنین بود:

 بسم الله الرحم الرحیم

فَیا عَجَباً لِلدَّهْرِ اِذْ صِرْتُ یُقْرَنُ بى مَنْ لَمْ یَسْعَ بِقَدَمى،

 شگفتا از روزگار که انسانى نظیر مرا با کسى برابر قرار داد که مانند من براى اسلام قدم برنداشته.

نگاه کردم، دیدم یکی از معترضین متولد ۱۳۵۴ است، آن سالهایی که من به دلیل مبارزه با شاه در زندان بودم. یکی دیگر  هم متولد ۱۳۵۹ است، ایامی که من با شهید رجایی علیه بنی صدر می جنگیدم. دوستانی که برای  انقلاب حتی تندبادی هم به آنها نوزیده است باید حد خودشان را نگه دارند. به فرموده علی (ع) طوبی لمن عرف قدره و لم یتعد طوره، خوشا به حال آنان که حد خویش شناختند و از آن پا بیرون نگذاشتند.
 
من زیاد حرف نمی زنم. گزارش کمیسیون تحقیق را شنیدید، توضیحات برادر ارجمند آقای ملکشاهی، رئیس کمیسیون تحقیق را هم استماعفرمودید. دوستانی هم که مکرر لطف کردند و به من مراجعه کردند و خواستند از بنده دفاع کنند، دو نفرشان زحمت کشیدند و مطالب را گفتند. من فقط به گفتن یک جمله اکتفاء می کنم: تاکید می کنم که من از مبارزه با فساد، انحراف، استبداد، قانون شکنی و رانت خواری دست نخواهم کشید. این کار را هم برای نجات مردمم می کنم از گرفتاری هایی که به دست و پایشان پیچیده شده است، و برای نجات اسلام می کنم که گرفتار ریا و سالوس و دروغ شده است. به این صحبت هایی که علیه من شده، دروغ هایی که به من نسبت داده شده (نیز) پاسخ نمی دهم. این سخنان به این دلیل گفته شده که اهداف سوئی تعقیب شود. زبان من الکن نخواهد شد انشاءالله. اگر نبود که در امر جامع باید اذن ولی فقیه وجود داشته باشد، وضع بعضی ها جور دیگری می شد، من کارهای دیگری هم می توانستم بکنم. (در آن صورت) آن هایی که منشاء قانون شکنی و دروغ و فساد هستند، وضعشان جور دیگری بود.
 
پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان     فرصت خبث نداد، ارنه حکایت ها بود

 والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

اولاً من به دو دلیل دفاع را لازم نمی دیدم، یکی آنکه این دروغ-ها، ساخته و پرداخته آن معاون فاسد است که چندین بار در سایت‌ها و رسانه های دست نشانده شان منتشر شده بود و شأن من آن نبود که حتی اتهام را بپذیرم. دلیل مهم‌تر و اصلی که به عنایت خداوند نصیب شده بود، این بود که می خواستم هر کسی که با آن حرف ها شک هم می کند، رأی ندهد. من رأی کسانی را می خواستم که با این حرف‌ها، نسبت به این خادم مردم مردد هم نمی شوند. نتیجه هم گویای آن بود که بیش از ۸۰ درصد حاضران (۲۰۴ از ۲۵۴) رأی مثبت به اعتبار نامه دادند. ثانیاً در آن سخنان کوتاه به دو قاعده سیاسی مرتبط از حیات پر برکت علی امیر مؤمنان علیه السلام تأکید کردم که مقایسه پیشکسوتان مجاهد با از راه رسیدگان، نابجاست و جفا نسبت به مجاهدت و سبقت در اسلام است. دوم آنکه در موضع‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی باید هر کس حد خویش بشناسد و از آن تجاوز نکند. ریشه این دو قاعده سیاسی نیز قرآن کریم است، آن جا که می فرماید:
 
” لَا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ ۚ أُولَٰئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَهً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُواۚ وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ   کسانى از شما که پیش از فتح [مکه] انفاق کردند و جهاد نمودند [با دیگران] یکسان نیستند ، آنان از جهت پاداش و منزلت از کسانى که پس از فتح [مکه] انفاق کردند و جهاد نمودند، بسیار بلندپایه‏ترند. و خدا به همه وعده نیکو داده است و خدا به آنچه میکنید آگاه است.” سوره حدید – ۱۰

 روشن است که اگر جا، جای دفاع از مجاهدت و سبقت در خدمت و دیانت نباشد، آن چنان سخن گفتن به خودستایی شباهت می یابد که مؤمن باید از آن مبرا باشد.

 ثالثاً می خواستم این پیام را به همه مفسدان، مستبدان، منحرفان و امتیاز طلبان برسانم که این گونه دسیسه ها علیه من، مانع ادامه مبارزه من با فساد، تبعیض، استبداد، انحراف و خودشیفتگی نخواهد شد. و سرانجام این نکته را هم تأکید کردم که منشأ این زشت‌کاری‌ها را در قوه مجریه می شناسم ولی فعلاً رسوایشان نمی کنم؛ چون بقای این دولت تا پایان دوره، استراتژی رهبری است و مسلماً تلاش برای تغییر دولت یکی از مصادیق ” امر جامع” مذکور در آیه ۶۲ سوره نور است و نمی شود در امر جامع بی اذن ولی فقیه کاری کرد. اگر این منع دینی نبود، این مدعیان سالوس پیشه را به اندک زمانی رسوا می ساختم.
 
۷٫ جا دارد از نمایندگان محترم، به ویژه آقای دکتر نجابت و آقای دکتر دهقان و همه برادرانی که اصرار در دفاع داشتند از جمله برادر گرامی آقای دکتر مهدی زاهدی تشکر کنم.

اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِیَدِکَ الْخَیْرُ ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

 خدایا ! اى مالک همه قدرت ها و حکمرانی ها ! به هر که خواهى حکومت مى‏دهى و از هر که خواهى حکومت را مى‏ستانى ، و هر که را خواهى عزت مى‏بخشى و هر که را خواهى خوار و بى‏مقدار مى‏کنى ، هر خیرى به دست توست ، یقیناً تو بر هر کارى توانایى ال عمران-۲۶


نظرات کاربران 

ارسال یک پاسخ