متهم که موسی نام دارد، بعد از تأیید حکم اعدامش از سوی دیوان عالی کشور، موفق به جلب رضایت از اولیایدم شد و روز گذشته از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه حاضر شد.
۲۱ اردیبهشت ماه سال گذشته مأموران پلیس اسلامشهر در جریان قتل کودک پنج سالهای به نام نیما قرار گرفتند. پدر نیما در تحقیقات به پلیس گفت پسر خردسالش از سوی صاحبخانهاش که مرد ۷۵ سالهای به نام موسی است، با ضربه چاقو هدف قرار گرفته و کشته شده است.
این مرد توضیح داد: آن روز موسی به در خانه آمد تا کرایه خانه را بگیرد. من پولی نداشتم تا به او بدهم. از موسی مهلت خواستم تا وقت دیگری برای گرفتن پولش بیاید. اما او فحاشی کرد و از خانهام رفت. هنوز مدت زیادی از رفتنش نگذشته بود که زنگ خانه را زدند. وقتی در را باز کردم موسی سطلی در دست داشت که داخل آن قیر مذاب بود. میخواست قیر مذاب را به صورت من بپاشد. من ترسیدم و به طرف کوچه فرار کردم. او هم مرا دنبال کرد تا قیر را روی من بپاشد اما موفق نشد و من دور شدم.
موسی از تعقیب کردن من دست برداشت و به طرف خانهام حرکت کرد. ترسیدم نکند بلایی سر اعضای خانوادهام بیاورد. بنابراین به طرف خانهام رفتم. وقتی به در خانه رسیدم دیدم کودک خردسالم را که در حیاط مشغول بازی بود، با چاقو زخمی کرده است. از این کار او وحشت کردم و بچهام را به بیمارستان بردم اما پزشکان گفتند او به دلیل شدت جراحت فوت شده است.
مأموران بعد از انجام تحقیقات موسی را بازداشت کردند. او به جرم خودش اقرار کرد و گفت: وقتی مستأجرم از دست من فرار کرد، عصبانی بودم. نمیدانم برای چه به کودک بیگناه او حمله کردم و او را با چاقو هدف قرار دادم. بعد از انجام بررسیهای نهایی متهم در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه حاضر شد.
در حالی که اولیایدم درخواست قصاص کرده بودند، متهم بعد از برگزاری جلسه محاکمه به قصاص محکوم شد.
سپس پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد و قضات دیوان نیز بعد از بررسی پرونده رأی دادگاه را تأیید کردند. بنابراین در حالی که پرونده برای طی کردن مراحل اجرای حکم به دادسرای جنایی فرستاده شده بود، متهم با پرداخت دیه موفق به جلب رضایت خانواده مقتول شد. بنابراین وی روز گذشته از جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
در ابتدای جلسه، روشن، نماینده دادستان تهران از هیئت قضات خواست متهم مطابق با ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.
سپس متهم مقابل هیئت قضائی ایستاد و گفت: من از اتفاقی که افتاده است پشیمان هستم و در زندان تنبیه شدهام. شما اسم زندان را میشنوید اما من در آن جا زجر زیادی میکشم.
متهم گفت: بعد از حادثه با خودم میگویم چرا باید با این سن در زندان باشم و لباس متهمان را به تن کنم. متهم ادامه داد: من نجار بودم و حالا هم در زندان نجاری میکنم. برای تهیه پول دیه همه زندگیام را فروختهام و جایی برای زندگی ندارم. اگر از زندان آزاد شوم باید دنبال جایی برای زندگی باشم. وی گفت: چند سال قبل همسرم فوت شد و با دخترم که به تازگی نامزد کرده، زندگی میکردم. حالا از شما درخواست میکنم که از من گذشت کنید و مرا آزاد کنید تا در مراسم عروسی دخترم شرکت کنم.
قاضی عزیزمحمدی بعد از شنیدن آخرین دفاع متهم با اعضای دادگاه وارد شور شد.
