ماموریت من تجهیز ارتش آزاد با کمک یک افسر اردنی بود
تاريخ ارسال خبر : 15 آگوست 2012 | ساعت 19:24 | کد خبر: 18143 | sv152 | چاپ این مطلب

عبدالرحمن جمال از تروریست‌هایی است که با کمک افسر نظامی اردنی وارد خاک سوریه شده و ماموریت داشت اسلحه‌های تحویل گرفته را به گروه تروریستی ارتش آزاد سوریه تحویل دهد که در خاک سوریه بازداشت شد.

خبرگزاری فارس: ماموریت من تجهیز ارتش آزاد با کمک یک افسر اردنی بود+فیلم

به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق، برخی بازیگران منطقه‌ای از بدو تحولات سوریه سعی کردند با اعزام تروریست ‌ها سوریه را ناامن کنند و در این وسط با قربانی کردن مردم و ایجاد رعب و وحشت، آنها را علیه نظام و شخص بشار اسد تحریک کنند. این تروریست‌ها با ملیت‌های مختلف اردنی، مصری، لیبیایی، سعودی، نیروهای افراطی و تندرو و بخش اعظمی از القاعده بودند که در نقاط مختلف سوریه اقدام به بمب‌گذاری و همچنین ترور شخصیت‌های برجسته دولتی و مردمی کردند.

در جریان عملیات نیروهای امنیتی و حافظ صلح سوریه بسیاری از این تروریست‌ها  بازداشت شدند و برخی از آنها نیز در بازجویی‌های خود به بسیاری از این اقدامات خرابکارانه اعتراف کردند. خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق با همکاری برخی نهادها به فایل های بازجویی این تروریست‌ها دسترسی یافته است. خبرگزاری فارس  قصد دارد متن اعترافات این تروریست‌ها را بصورت اختصاصی به همراه فایل ویدئویی آن منتشر کند تا مخاطبان بهتر بتوانند از واقعیت تحولات سوریه آکگه شوند. 

  ****آنچه در ذیل می آید، متن اعترافات عبدالرحمن جمال از تروریست‌های اردنی است****

سلفی‌های اردن مرا قانع کردند به سوریه بروم و با حاکم کافر این کشور پیکار کنم

نام من عبدالرحمن جمال است و از اهالی شهر زرقاء در اردن هستم. ۲۴ سال دارم و در شهر امان کار برق کاری می‌کردم. در آنجا با تعدادی از سلفی های اردن از جمله عدنان نایفه آشنا شدم . آنها در رابطه با تفکر جهادی و سلفی با من صحبت کردند و مرا قانع کردند که باید به سوریه بروم و با حاکم کافر این کشور پیکار کنم.

از میان تمام افرادی که با آنها در ارتباط بودم عدنان نایفه ارتباط بیشتری با من داشت و اصلی ترین نقش را در قانع کردن من او ایفا کرد. یک روز عدنان نایفه با من تماس گرفت و مرا به منزلش دعوت کرد و گفت که امشب باید عازم سوریه می شوی. سپس نزد شخصی به نام بندر رفتیم و او ما را به شخصی(قاچاقچی انسان) معرفی کرد که مرد وظیفه انتقال ما را به سوریه بر عهده داشت.

قرار بود اسلحه‌هایی که در اردن تحویل گرفتیم، به ارتش آزاد سوریه برسانیم

وقتی با وی برخورد کردیم، او تمام اسلحه و مهمات لازم را که از پیش آماده کرده بود، به ما داد و گفت تمام این سلاح‌ها آماده شلیک و پر است و به همراه اسلحه ۲۰ خشاب داد تا آنها را به دوستانشان در سوریه برسانیم. به ما گفت که در سوریه شخصی بنام “صلاح الذعبی” آموزش های لازم را به شما خواهد داد و او زمینه را برای کار شما فراهم خواهد کرد و شما فقط باید از حرف او اطاعت کنید.

افسر اردنی ما را وارد خاک سوریه کرد

شب به راه افتادیم ولی از پیش هماهنگی لازم میان قاچاقچی و یک نظامی اردنی صورت گرفته بود. آن افسر اردنی ما را به منطقه‌ای که دور آن سیم خاردار قرار داشت برد، خودش سیم‌های خاردار را بلند کرد و ما را از زیر آن فراری داد. به ما گفت که این مسیر را پیاده ادامه دهید و پس از مدتی صلاح نزد شما می آید و بقیه امور را به شما آموزش می دهد.

ما بازیچه‌ای در دست سلفی‌های اردنی بودیم

ما هنوز دو کیلومتر بیشتر پیاده نرفته بودیم که توسط نیروهای امنیتی سوریه دستگیر شدیم. ولی ماموریت اصلی ما این بود که سلاح های در اختیارمان را با کمک آقای “صلاح” به ارتش آزاد برسانیم. متاسفانه ما بازیچه ای در دست آنان بودیم که سیاستی جز هلاک و نابودی نداشتند و به ما فقط به عنوان ابزاری جهت تحقق منافعشان می نگریستند.


نظرات کاربران 

ارسال یک پاسخ